معنی مخالفت و امتناع

حل جدول

لغت نامه دهخدا

مخالفت

مخالفت. [م ُ ل َ ف َ] (ع مص، اِمص) به معنی خلاف کردن، مقابل موافقت. (غیاث).اختلاف و عدم موافقت. منازعت. ضدیت. عداوت و دشمنی ونفاق. (ناظم الاطباء): چون معدان والی مکران گذشته شد میان دو پسرش عیسی و بوالعسکر مخالفت افتاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 241). او را امیدی کردند وچون کار یک رویه شد اگر بر آن برفتندی این مرد فسادی نپیوستی و مخالفتی اظهار نکردی. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 350). تا بر دست تو این کار برود و مخالفت برافتد. (تاریخ بیهقی ص 412). اسفهبد شهریار در اثناء این حال سلسله ٔ مخالفت بجنبانید و به کثرت لشکر و وفور مال مغرور شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 272).
در منازعت ِ تو شها که یارد زد
درِ مخالفت تو که کردیارد باز.
سوزنی.
دشمنان در مخالفت گرم اند
و آتش ما بدین نگردد سرد.
سعدی.
- مخالفت قیاس، عبارت است از اینکه کلمه ای مخالف قواعد صرفیه باشد چنانکه در این اشعار فردوسی:
گریزان به بالا چرا برشدی
چو آواز شیر ژیان «بشندی ».
سیه مژه بر نرگسان دژم
فرو «خوابنید»و نزد هیچ دم...
سنائی.
ای جوان مرد نکته ای بشنو
از عطای خدا «نمید» مشو.
خاقانی.
گر به جان خرمی دواسبه درآی
ور بدل «خوشندی » خر اندر کش.
رودکی.
بودنی بود می بیار اکنون
رطل پر کن مگوی بیش «سخون ».
ابوشکور.
آب انگور و آب «نیلوفل »
مر مرا از عبیر و مشک بدل.
قیاس لغت فارسی «بشنیدی » و «خوابانید» و... و «نومید» و «خوشنود» و «سخن » و «نیلوفر» می باشد... (از هنجار گفتار صص 5- 6). و رجوع به مخالفه شود.
- مخالفت کردن، موافقت نکردن. برخلاف گفتن و رد کلام کردن و رای خلاف دادن و رد کردن. (ناظم الاطباء): به فرمان های او (آلتونتاش) کار کنید و به هیچ چیز مخالفت مکنید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 347). من پادشاهی چون محمود را مخالفت کردم. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 370). و مخالفت یکدیگر مکنید تا من بازآیم. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 123).
گر زهر موافقت کند تریاق است
ور نوش مخالفت کند نیش من است.
خیام.
دگر به هر چه تو گوئی مخالفت نکنم
که بی تو عیش میسر نمی شود ما را.
سعدی.
|| عصیان و طغیان و یاغی گری و سرکشی و نافرمانی. (ناظم الاطباء).
- مخالفت کردن، مقابلی کردن. اعتراض کردن. یاغی شدن و سرکشی و نافرمانی نمودن. (ناظم الاطباء): هر چند مدارا بیش کنی مخالفت زیاده کند. (گلستان).
|| تناقض. || نسیان. (ناظم الاطباء).


امتناع

امتناع. [اِ ت ِ] (ع مص، اِ مص) بازایستادن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). واایستادن. (مقدمه ٔ لغت سیدشریف جرجانی). بازداشتگی. (ناظم الاطباء). سر باززدن. (فرهنگ فارسی معین). ممانعت. (ناظم الاطباء). خودداری. (فرهنگ فارسی معین). تعرض. عدم روایی. عدم قبول.عدم پذرفتاری. (ناظم الاطباء). استنکاف:
کنم قصد نه شهر علوی که همت
از این هفت سفلی نمود امتناعی.
خاقانی.
یکی را از دوستان گفتم امتناع سخن گفتنم به علت آن اختیار آمد که غالب اوقات نیک و بد در سخن اتفاق افتد. (گلستان سعدی). || انکار. (ناظم الاطباء). || قوی گشتن. (تاج المصادر بیهقی) (مقدمه ٔ لغت سید شریف جرجانی) (ناظم الاطباء). || در اصطلاح فلسفه، مقابل امکان و وجوب و عبارت از سلب امکان است. (ازفرهنگ علوم عقلی، تألیف دکتر سجادی).


امتناع نمودن

امتناع نمودن. [اِ ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ] (مص مرکب) نافرمانی نشان دادن. ممانعت کردن. نپذیرفتن: طعامی که معده از هضم و قبول آن امتناع نمود... خلاص از رنج آن صورت نبندد مگر... (کلیله و دمنه). رجوع به امتناع و امتناع کردن شود.


امتناع کردن

امتناع کردن. [اِ ت ِ ک َدَ] (مص مرکب) سرباز زدن. باز ایستادن: و شیرویه را بر پدر بیرون آوردند و او امتناع می کرد، گفتند اگر تو نکنی ما دیگری را بیاریم. (فارسنامه ٔ ابن بلخی). ایاس بن قبیصه را بفرستاد به بنی شیبان و آنرا از ایشان بازخواست ایشان امتناع کردند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی). رجوع به امتناع و امتناع نمودن شود.

فرهنگ فارسی آزاد

امتناع

اِمْتِناع، بازداشتن، منع کردن، صعب الحصول بودن، سخت و مشکل بودن از نظر دسترسی و حصول، قوی گشتن، مجازاً: بلندی و رفعت، بلندی مقام.


ذِروِهء اِمْتِناع: بالاترین درجه رفعت، اوج ارتفاع (بکنایه و اصطلاح)،

فرهنگ فارسی هوشیار

مخالفت

عداوت و دشمنی و نفاق


امتناع

خودداری کردن، باز داشتن

فرهنگ عمید

مخالفت

ناسازگاری کردن،
ستیزه کردن، دشمنی کردن،
(اسم) (موسیقی) گوشۀ اوج دستگاه‌های سه‌گاه و چهارگاه،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

امتناع

خودداری، پرهیز

مترادف و متضاد زبان فارسی

امتناع

ابا، اجتناب، استنکاف، تحاشی، تحرز، تماشی، خودداری، رد، سرباززدن، سرپیچی

واژه پیشنهادی

امتناع

ابا

خویشتن داری

فرهنگ معین

مخالفت

(مُ لَ فَ) [ع. مخالفه] (مص ل.) عدم موافقت، ضدیُت.

فارسی به عربی

مخالفت

تناقض، خصومه، خلاف، کره، معارضه

معادل ابجد

مخالفت و امتناع

1719

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری